وقتی که مامان من را فرستاد کلاس زبان خیلی کوچک بودم. مدرسه مان یک هفته صبحی بود یک هفته بعد از ظهری. بعد از ظهرها بلافاصله از مدرسه می رفتم کلاس. آموزشگاه ما تنها آموزشگاهی بود که آنوقت ها در آن محله وجود داشت. چون اصلا آن محله ی زمان کودکی هایم هم یکجورهایی حومه ی شهر محسوب میشد. توی کلاسمان هم من از همه کوچکتر بودم. بیشتر دخترهای دیگر راهنمایی یا دبیرستان میرفتند ولی من دبستانی بودم. آن آموزشگاه یک معلم داشت که خیلی محبوب بود. خانم تپلی بود که پوست تیره ای داشت و روسری اش را زیر گلویش سنجاق میکرد. ماهمه دوست داشتیم هر ترمی که بالا میرویم خانم جعفری معلممان باشد. چونکه خانم جعفری خودش دو تا دختر نوجوان داشت و با ما خیلی مهربانانه برخورد میکرد. یک روز یکی از دخترهای دبیرستانی کلاس خیلی ناراحت و عصبانی بود. اسمش بود طاهره ی نانکلی. یک دختر سفید روی بالا بلند و چادری ای بود. خانه شان توی همان خیابان آموزشگاه کنار سلمانی بود. ۴ تا خواهر داشت و یکی از خواهرهایش که اتفاقا تپلی و سبزه بود هم به آموزشگاه ما می آمد. او هم بعد از ظهری بود. بعد طاهره برای خواهر کوچکترش توی سر گرد و نرم نان بربری را خالی میکرد و ساندویچ درست میکرد. من هم اینکار را از او یاد گرفته ام و هنوز هم میکنم. خیلی خوشمزه میشود. طعم دلواپسی خواهرانه میدهد.آخر خواهر من آنوقت ها کوچک بود. هرچند خیلی هم مهربان بود. آنقدر که وقتی کلاس اول بود با پول توجیبی های کوچولویش برای من از مغازه ی نزدیک مدرسه شان چیزهای کوچولو میخرید. حتا یکبار هم رفته بود آنطرف بولوار اصلی و برایم با پولهایی که جمع کرده بود یک روان نویس صورتی قشنگ خریده بود. رفتن آنطرف بولوار برای یک بچه ی۷ ساله خیلی کار بزرگی بود. ولی وقتی من دبستانی بودم هنوز بلد نبود برای من لقمه بگیرد. خانم جعفری به طاهره گفت که چی شده دختر جان. چرا ناراحتی اینقدر. گفت که در دبیرستانمان امروز به چادری ها جایزه داده اند ولی به من نداده اند. آخر طاهره از آن چادری های اصیل واقعی بود. از آنها که چادرش کش نداشت و کمی هم موهایش بیرون میفتاد و همه خاندانش جد اندر جد چادری بوده اند و اصلا کش انداختن چادر برایشان بکجورهایی کسر شان بود. خانم جعفری گفت برای این ناراحتی؟ چون به تو کادو نداده اند؟ چی به تو بدهند که ارزش تورا داشته باشد دختر جان. عزت نفس داشته باشید بچه ها. اینکه کسی به شما کادو ندهد از شما چیزی کم نمیکند. اینکه کادو ندادن به شما ناراحتتان کند ولی، از شان شما کم میکند. همین شد که من در تمام عمرم یادم ماند که کادو نگرفتن در هیچ موقعیتی نباید آدم را ناراحت کند. و نکرد. حتما من و طاهره هم این را به بچه هایمان یاد میدهیم. اینست که معلمی خیلی خوب است. به همین راحتی یک معلم خوب یک نسل را تغییر میدهد.